شعر (پناه می برم) مطلب ارسالی از mehdi

پناه می برم به تو...

به تو از تمام جغرافیای دنیای بد اخم ها و فکر می کنم چه آرام است یادم با

نامت .

پناه می آورم به تو...

بعد از هرباران،بعد از هر زخم ،قبل از هراتفاق ،بعد از هر حادثه

و بگو جز تو چه کسی می تواند مرهم باشد بردلم .

پناه می برم به نامت به یادت و هرچه که مرا جداسازد از ناامیدی.

مرا ببر به اتفاق های خوب ، ساعت های ناب 

 آن روزها که دلشوره هایم بزرگتر از فاجعه نبود

و مرا بیاور به اکنون ، به باور آنکه خوب می شود لحظه ها

و درست می شود اندام حقیقت .

پناه می برم به تو تا آنچه که نباید بایدم شود

و آنچه که باید نباید شود را اشتباه نکنم .

پناه می برم به آغوش زمستان تا فصل بهار رحمتت کالبدی از زندگیم شود .

پناه می برم از سرناپاکی ها به تو و



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: پناه می برم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده :
تاریخ : 17 فروردين 1394

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد